loading...
پایگاه اینترنتی ازوس
امین بازدید : 246 چهارشنبه 13 شهریور 1392 نظرات (0)



يک افسانه صحرايی، از مردی ميگويد که می خواست به واحه ديگری مهاجرت کند و شروع کرد به بار کردن شترش.

 

 فرشهايش، لوازم پخت و پز، صندوق های لباسش را بار کرد. و حيوان همه را پذيرفت.

 وقتی می خواستند به راه بيفتند، مرد پر آبی زيبايی را به ياد آورد، که پدرش به او داده بود.

 پر را برداشت و بر پشت شتر گذاشت.

 اما با این کار, جانور زير بار تاب نياورد و جان سپرد.

 حتما مرد فکر کرده است: "شتر حتی نتوانست وزن يک پر را تحمل کند..."

نتیجه اخلاقی:گاهی ما هم در مورد ديگران همين طور فکر می کنيم.

متوجه نمی شويم که شوخی کوچک ما شايد همان قطره ای بوده است، که جامی پر از درد و رنج را لبريز کرده..

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • صفحات جداگانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1502
  • کل نظرات : 49
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 57
  • آی پی امروز : 28
  • آی پی دیروز : 34
  • بازدید امروز : 487
  • باردید دیروز : 55
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 715
  • بازدید ماه : 1,286
  • بازدید سال : 7,066
  • بازدید کلی : 1,277,615