loading...
پایگاه اینترنتی ازوس
امین بازدید : 211 دوشنبه 11 شهریور 1392 نظرات (0)

مرد فقیرى بود که همسرش کره مى ساخت و او آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت ،آن زن کره ها را به صورت دایره های یک کیلویى مى ساخت. مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید. روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت:دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است.مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت:ما ترازویی نداریم و یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار مى دادیم

“یقین داشته باش که به اندازه خودت برای تو اندازه مى گیریم”

امین بازدید : 206 دوشنبه 11 شهریور 1392 نظرات (0)


مادره خطاب به پسرش: نیوتن رو میشناسی ؟
پسره :نه کی هست؟
مادره : اگه به درسات بیشتر توجه میکردی میشناختیش
پسره: خیلی خوب ، پارمیدا رو میشناسی ؟
مادر : نه
پسره : اگه به شوهرت بیشتر توجه میکردی میشناختیش
..
به سلامتــی همـۀ مامانا
که لباس سفید میدی بش بشوره صورتـی ملایم تحویلت میـــده
..
اعتماد به نفس بعضی ها رو خلال دندون اگر داشت الان تنه ى درخت بود
..
رو بچتون اسم نزارید ول کنید بزارید نیو فولدر بمونه
..
ﻣﻦ ﻣﻄﻤﺌﻨﻢ ﺳﻠﻮﻻﯼ ﻣﻐﺰﻡ ﺑﻪ ﺟﺎی ﺧﺎﮐﺴﺘﺮﯼ ، ﻗﻬﻮﻩ ﺍﯾﻪ
ﺍﯾﻨﻮ ﻣﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﺗﺼﻤﯿﻤﺎی ﻣﻬﻢ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﻴﻢ ﺭﺍﺣﺖ ﻓﻬﻤﯿﺪ

میگم وقتی به زوج های عاشق میگن مرغ عشق
لابد به زوج های مشکل دار هم میگن انگری بردز ؟
..
کمدمو باز کردم میبینم چندتا از لباسای خواهرم قاطی لباسامه
به مامانم میگم اینا چرا اینجاست؟
میگه خواهرت گفته اینا رو نمیخواد بدمش به مستحق.
..


شب تولدم ، شروع کردم به باز کردنِ کادوها
به کادوی بابام که رسیدم دیدم یه پاکته که درش بازه
توشو که نگاه کردم دیدم نوشته
هشتاد هزار تومنی رو که سه ماهِ پیش گرفتی ، نمیخواد برگردونی
تولدت مبارک
..
ﺟﻤﻌﻪ ﺭﻓﺘﻢ ﮐﻮﻩ ﺩﺍﺩ ﺯﺩﻡ
ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﯿﮑﻨﯽ ؟
ﺑﻌــﺪ ﺷﻨﯿﺪﻡ
…… ﺑـــــــــــــــــــﺎ ﻣـــــــــــــــــــــــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣــــــــــــــــــــﯿﮑﻨـــــــــــــــــــــــﯽ؟
ﺑــــــﺎ ﻣــــــــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣـــــــــﯿﮑﻨـــــــــــــــﯽ؟
ﺑـــﺎ ﻣــــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣــــﯿﮑﻨـــــــﯼ؟
ﺑـﺎ ﻣــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣـــﯿﮑﻨــﯽ؟
ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟
ﺑَﻌﺪﺵ ﭼﻮﻥ ﺁﻣﺎﺩﮔﯽ ِ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﻭ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﮐﻪ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﺑﺪﻡ
..

دارم میرم مسافرت، با مامانم خداحافظی کردم؛ بهش میگم: آب نمیریزی پشت سرم ؟
میگه: حالا برو من سیفون رو برات میکشم !!!
من :|
مامانم :D
کل خانواده :) )))
بابام : ایول بزن قدش …
داداشم : خدایا این شادی رو از ما نگیر !!!
من : میدونم سر راهیم …

..

خدایا مخلصتم…….!
یه نگاه بنداز ببین کسی با برگ برنده ی ما دلمه درست نکرده ؟؟؟

..

موز خریدم، دونه ای 700تومن!
اگه وزن پوستش رو ضربدر700 تومن کنیم و تقسیم بر وزن کل موز کنیم، قیمت پوستش میشه 275 تومن!.
.
هیچی دیگه ، پوستش رو هم خوردم…. :) )))

..

این روزا به بچه ها میگن “برو گم شو”
میره تو اتاقش ، بعد بابا مامانه خودشون میرن منت کشی !!!
قدیما به ما میگفتن برو گم شو ، جا نداشتیم همینطوری مجهول بودیم الان کجا باید بریم !؟

امین بازدید : 222 دوشنبه 11 شهریور 1392 نظرات (0)

یک وقت هایی فکر میکنم مرد بودن چقدر
می تواند غمگین باشد. هیچ کس از دنیای مردانه نمی گوید. هیچ کس از حقوق مردان دفاع
نمیکند. هیچ انجمنی با پسوند «… مردان» خاص نمیشود. مرد ها نمادی مثل رنگ صورتی
ندارند. این روزها همه یک بلند گو دست گرفته اند و از حقوق و دردها و دنیای زنان
می گویند. در حالی که حق و درد و دنیای هر زنی یکی از همین مردها است. یکی از همین
مردهایی که دوستمان دارند. وقتی میخواهند حرف خاصی بزنند هول می شوند. حتی همان
مرد هایی که دوستمان داشتند ولی رفتند…
یکی از همین مرد های همیشه خسته. از
همین هایی که از 18 سالگی دویدن را شروع میکنند. و مدام باید عقب باشند. مدام باید
حرص رسیدن به چیزی را بخورند. سربازی، کار، در آمد، تحصیل… همه از مرد ها همه
توقعی دارند. باید تحصیل کرده باشند. پولدار، خوشتیپ، قد بلند، خوش اخلاق، قوی…
و خدا نکند یکی از اینها نباشند…
ما هم برای خودمان خوشیم! مثلن از
مردی که صبح تا شب دارد برای در آمد بیشتر برای فراهم کردن یک زندگی خوب برای ما
که عشقشان باشیم به قولی سگ دو می زند، توقع داریم که شبش بیاید زیر پنجره مان
ویالون بزند و از مردی که زیر پنجره مان ویالون می زند توقع داریم که عضو ارشد
هیات مدیره ی شرکت واردات رادیاتور باشد.

توقع داریم همزمان دوستمان داشته باشند،زندگی مان را تامین کنند، صبور باشند و دلداریمان بدهند، خوب کار کنند و همیشه بوی
خوب بدهند و زود به زود سلمانی بروند و غذاهای بد مزه مارا با اشتیاق بخورند و با
ما مهمانی هایی که دوست داریم بیایند و هر کسی را که ما دوست داریم دوست داشته
باشند و دوست های دوران مجردیشان را فراموش کنند و نان استاپ توی جمع قربان صدقه
مان بروند و هیچ زن زیباتری را اصلن نبینند و حتی یک نخ هم سیگار نکشند!
مرد ها دنیای غمگین صبورانه ای دارند.
بیایید قبول کنیم. مرد ها صبرشان از ما بیشتر است. وقت هایی که داد میزنند وقت
هایی هم که توی خیابان دست به یقه می شوند وقت هایی که چکشان پاس نمیشود وقت هایی
که جواب اس ام اس شب به خیر را نمیدهند وقت هایی که عرق کرده اند وقت هایی که
کفششان کثیف است تمام این وقت ها خسته اند و کمی غمگین. و ما موجودات کوچک شگفت
انگیز غرغروی بی طاقت را دوست دارند. دوستمان دارند و ما همیشه فکر میکنیم که نکند
من را برای خودم نمیخواهد برای زیبایی ام میخواهد، نکند من را برای چال روی لپم میخواهد؟
در حالی که دوستمان دارند؛ ساده و
منطقی… مرد ها همه دنیایشان همین طوری است. ساده و منطقی… درست بر عکس دنیای
ما.
بیایید بس کنیم. بیایید میکرفون ها و
تابلو های اعتراضیمان را کنار بگذاریم. من فکر میکنم مرد ها، واقعن مرد ها، انقدر
ها که داریم نشان میدهیم بد نیستند. مردها احتمالن دلشان زنی میخواهد که کنارش
آرامش داشته باشند. فقط همین. کمی آرامش در ازای همه فشار ها و استرس هایی که برای
خوشبخت کردن ما تحمل میکنند. کمی آرامش در ازای قصر رویایی که ما طلب میکنیم… بر
خلاف زندگی پر دغدغه ای که دارند، تعریف مردها از خوشبختی خیلی ساده است

امین بازدید : 210 دوشنبه 11 شهریور 1392 نظرات (1)

در اين هياهوي انتخاباتي، خبر فداکاري آتش نشان سرافراز آقاي اميد عباسي که جانش را فدا کرد تا دختر بچه 9 ساله اي را از کام آتش نجات دهد، گم شد. خانواده  محترم او(اميد عباسي) يک گام جلوتر نهادند و با توجه به مرگ مغزي آن عزيز، اعضاي وي را اهدا کردند و موجب نجات چند تن ديگر شدند. اميد عباسي در پي بروز آتش سوزي يکي از واحدهاي مسکوني طبقه دهم يک ساختمان 10 طبقه واقع در غرب بزرگراه همت، در جريان عمليات امداد و نجات تصميم مي گيرد که ماسک تنفسي خود را در اختيار دختر سانحه ديده قرار دهد و خود براثر دود آتش دچار مرگ مغزي شود. رخ نمايي اين ذخيره هاي اخلاقي، بر وجدان هاي ما شلاق مي زند، که نگوييم اخلاق مرده است. عباسي بزرگ به ما مي گويد، اخلاق چيزي جز رفتار من و تو نيست. اگر ما اخلاقي عمل کنيم، بازتاب آن را در وجدان هاي بيدار جامعه خواهيم يافت. از آن زمان که اين خبر را شنيدم، بي قرارم. با خود مي انديشم، آن زماني که اين مرد بزرگ با آگاهي چنين تصميمي  را گرفت، چه تصويري از زندگي، خانواده و اجتماع داشت که حاضر به چنين از خودگذشتگي شد. او که فقط 35 بهار از عمرش مي گذشت آموزش حرفه اي ديده بود و مي دانست که عاقبت اين اقدام او مرگ مغزي است. چگونه او تنگناهاي خانوادگي خود را بهانه قرار نداد که از زير بار مسئوليت نجات جان شهروندان که متقبل آن شده است، شانه خالي کند. به يقين، اگر او چنين فداکاري عظيمي را نمي  کرد، هيچ کس نمي توانست او را سرزنش کند. چون تمام جهد خود را کرده و نا موفق مانده بود. اين چه نيرويي بود که او را به اين فداکاري آگاهانه سوق داد. رفتار اين آتش نشان نه تنها قابل تحسين است، که جاي واکاوي روان شناسانه و اجتماعي دارد. چرا بداخلاقي هاي اجتماعي مانع چنين تصميم بزرگي از سوي او نشد. او همانند همه  ما، حتماً هر روز هزاران صحنه تلخ را ديده و تجربه کرده است. ليکن با اين وجود، هيچ کدام مانع عمل اخلاقي او نشدند. من فقط خواستم با نوشتن اين يادداشت در برابر اين مرد فداکار سر تعظيم فرود آورم و او را بستايم و خود را متعهد کنم، که تا مي توانم از جاده اخلاق دور نشوم. هم چنين، به عنوان يک شهروند مي خواهم به تمام آتش نشانان فداکار اين مرز وبوم که خطر مي کنند و با اين گونه اقدامات شجاعانه به جامعه اميد و دلگرمي مي دهند هم تسليت بگويم، هم تشکر کنم و هم بگويم که من به عنوان يک ايراني به شما مي بالم. من از کردار همکار فداکار شما آموختم که اخلاق هرگز نمي ميرد، چون مرداني مانند شما به آن تعهد عملي دارند. شما با کردارتان به همه ما آموختيد که در هيچ شرايطي نبايد اخلاق را کنار بگذاريم و هيچ بهانه اي پذيرفته نيست. واقعيت اين است که جامعه  ايران در اين روزهاي پيش رو، بيش از هر زمان به مراقبت اخلاقي در حوزه  عمومي و خصوصي نياز دارد

امین بازدید : 219 دوشنبه 11 شهریور 1392 نظرات (0)

دعا لاستيک يدک نيست که هرگاه مشکل داشتي از ان استفاده کني بلکه فرمان است که تو را به راه درست هدايت مي کند.

مي دوني چرا شيشيه جلوي ماشين اونقدر بزرگه ولي آينه عقب اونقدر کوچيکه؟! چون گذشته به اندازه آينده اهميت نداره. بنابراين هميشه به جلو نگاه کن و ادامه بده.

دوستي مثل يک کتابه. چند ثانيه طول مي کشه که آتيش بگيره ولي سالها طول مي کشه تا نوشته بشه.

تمام چيزها در زندگي موقتي هستند. اگر خوب پيش مي ره ازش لذت ببر، براي هميشه دوام نخواهند داشت. اگر بد پيش مي ره نگران نباش، براي هميشه دوام نخواهند داشت.

دوستهاي قديمي طلا هستند! دوستان جديد الماس. اگر يک الماس به دست آوردي طلا را فراموش نکن چون براي نگه داشتن الماس هميشه به پايه طلا نياز داري.

اغلب وقتي اميدت رو از دست مي دي و فکر مي کني که اين اخر خطه، خدا از بالا بهت لبخند مي زنه و ميگه: آرام باش عزيزم، اين فقط يک پيچه نه پايان…

وقتي خدا مشکلات تو رو حل مي کنه تو به توانايي هاي او ايمان داري. وقتي خدا مشکلاتت رو حل نمي کنه او به توانايي هاي تو ايمان داره……

شخص نابينايي از سنت آنتوني پرسيد: ممکنه چيزي بدتر از از دست دادن بينايي باشه؟ او جواب داد: بله، از دست دادن بصيرت.

وقتي شما براي ديگران دعا مي کنيد، خدا مي شنود و انها را اجابت مي کند و بعضي و قتها که شما شاد و خوشحال هستيد يادتان باشد که کسي براي شما دعا کرده است.

نگراني مشکلات فردا را دور نمي کند بلکه تنها آرامش امروز را دور مي کند

تعداد صفحات : 301

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • صفحات جداگانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1502
  • کل نظرات : 49
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 57
  • آی پی امروز : 24
  • آی پی دیروز : 34
  • بازدید امروز : 396
  • باردید دیروز : 55
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 624
  • بازدید ماه : 1,195
  • بازدید سال : 6,975
  • بازدید کلی : 1,277,524